از دوست عزیزم خانم آزاده برای این مطلب جالب تشکر می کنم.
باسمه تعالی
تکرار تجربه خسارت زا
در زمانی که گلوردی با حفظ جایگاه مشاور ریاست سازمان ، از حوزه مشاورین به حوزه مدیریت منتقل شد ، بارها دیگر مدیران و مسئولین محترم بنیاد به دکتر دهقان گفتند که
" این فرد تئوری میسازد ( بگذریم که تئوری هایش هم به درد نخورد) و در حوزه مدیریت نمی تواند با پرسنل و انطباق طرح های تحولی با فرهنگ سازمانی موفق شود " . اما دکتر دهقان به خرجش نرفت که نرفت و فکر کرد " هر کس خوب حرف می زند ، می تواند مدیر خوبی باشد " . و دیدیم که گلوردی با سازمان و طرح های تحولی چه کرد و چه فرصتها و چه منابعی را بر باد فنا داد.
حالا باز هم این تجربه شکست خورده تکرار شده و این بار آقای پور سلطانی که یک بچه پاسدار و انسانی با کمالات است آمده تا از حوزه تصمیم سازی و مشاوره به حوزه مدیریت و اجراء بپیوندد. این خوب است اما آیا هر کسی که آدم خوبی بود ، لاجرم و الزاماً مدیر موفقی است؟
چندی پیش در راهروهای بنیاد دیدم چند تا از پرسنل واحد ش را عدم نیاز اعلام کرده که طیف گستره ای از رسمی و قراردادی ، ایثار گر و غیر ایثار گر و کارشناس تا کارشناس ارشد را شامل شده بود و بنا به گفته های بچه های کارگزینی بنیاد ، این افراد از حوزه ستاد مرکز باید به حوزه تهران بزرگ و به قول معروف از ستاد به صف منتقل شوند و صف هم آنها را نپذیرفته و گفته " ما مکان برای پرسنل و وسایل برای کار نداریم ، این آواره ها و جنگ زده ها را کجا جای بدهیم؟ ".
در همان موقع با خودم فکر کردم " این سرنوشت مختوم بقیه پرسنل هم خواهد بود.
ولی آیا می شود هنوز ساختارها اعلام نشده ، نیروها را مازاد و آواره کرد و برایشان هم منطبق با تخصص و تجربه آنها کار فراهم نکرد؟
پس امنیت شغلی چی شد و مسیر ارتقاء شغلی به کجا رفت و ارزشیابی های صورت گرفته به چه درد می خورد؟
ای همکاران به فکر فردای خودتان باشید که مشاورین با آمدن به جرگه مدیریت ، تجربه تلخ گذشتگان را سرمایه راه خود نکرده و موجب به هم خوردن معادلات کار و نیروی انسانی می شوند و حاصل آن نیز ضربه روحی ، روانی ، شغلی و اقتصادی به شما خواهد بود.
والسلام
آزاده